نوشته شده توسط : علی سرابی یاقوند (علیا)

 

سرقت مسلحانه در حضور پلیس شاید از شاهکارهای سارقان در ابتدای قرن جدید باشروع سال 1400 است که به لطف امنیت دیحیتالی و حرفه ای فوق العاده که بدون تردید نتیجه تلاش شبانه روزی دیپلماسی وسیاست خا رجی و پایبندی به برجام از سوی مروجان اخلاق مد اری دولت تدبیر و امید بوده که چنین سبب رونق اقتصاد داخلی شده 

از عجایب دیگر این دولت این است که شغل شریف دزدی یا همان اختلاس باکلاس همپای تورم در جامعه رشد می کند. 

سارقان عزیز و باشرافت در جمعه گذشته یک روز قبل از عید نوروز در خیابان راه آهن اندیمشک چند متر جلوتر  از کلانتری راه آهن راننده کنار خیابان داشته با موبایل حرف می زده که یکی از در شاگرد سوار میشه با اسلحه کلت راننده را تهدید کرده که  برو پایین یا شلیک میکنم و بلافاصله گوشی را از راننده گرفته و با خیالی آسوده  و خاطری مطمئن سرقت راعملی می کند و برای ماموران بوق میزند به نشانه خسته نباشید.

حالا سارق با ماشین و گوشی سرقتی درحال عیش و نوش بوده و مال باخته در حال استمداد و یاری طلبیدن.

براستی علت اینهمه گستاخی سارقان چیست؟ 

چرا سارقان بجایی رسیده اند که نیروهای امنیتی را بحساب نمی آورند...

عزیزان هرکجا این شماره خوردو را مشاهده نمودید سریعا به پلیس اطلاع دهید 

سپاسگزارم

ه انتهای خبر//تتت



:: موضوعات مرتبط: اقتصاد , تصاویر ایلیاتی , بسته خبری , ,
:: برچسب‌ها: سرقت , پلیس , امتیت , سیاسی ,
:: بازدید از این مطلب : 499
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : جمعه 6 فروردين 1400 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی سرابی یاقوند (علیا)

 

برای پیشرفت انقلاب اسلامی 

مدیران باید تعهد داشته باشند که این تعهد سبب میشود

مدیران اسلامی باشند

مدیران انقلابی باشند

مدیران جهادی باشند

مدیران تخصص داشته باشند که این تخصص سبب میشود

مدیران نوآوری داشته باشند

مدیران خلاقیت داشته باشند

مدیران توانمندی داشته باشند

دراینصورت است که میشودبه آینده امیدواربود...

این مهم محقق نمی شودمگردر سایه #ولایت_پذیری_مطلق 

 

#علی_سرابی_یاقوند 

نویسنده وتحلیل گرسیاسی 

#پایگاه_تحلیلی_خبری_لرپرس



:: موضوعات مرتبط: اقتصاد , , ,
:: برچسب‌ها: مدیران انقلابی , نوآوری , ولایت مداری ,
:: بازدید از این مطلب : 331
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : سه شنبه 5 آذر 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی سرابی یاقوند (علیا)

 

مثنوی جدید با موضوع اغتشاشات به نام 

               #فتنه_کور 

بازبوی فتنه از خاک وطن برخاسته 

بازدستان شیاطین راه عشق رابسته 

باز دیدم عده ای بر مردمان سنگ میزنند

عده ای آنسوی مرزهاضرب وآهنگ میزنند

باز دست کودتا بودتوی دست عده ای   

باز هم آیینه دلها شکست درجاده ای 

باز هم رخسار نامرد شد عیان

با مدالهایی که بود فتنه نشان

باز رویش شهیدان بوددرهر نقطه ای

باز مستی بود و عبرتها از هر نکته ای

 باز دیدم صدنقاب برشاخه هاآویخته

روی سنگ فرش زمان شرارو آذرریخته 

باز هم فتنه گران حق ما را دار زدند

مردم راازپشت سر مانند شکار زدند

غارت کردن اموال و دارایی مردم را

شکستند قفلهای تمامی مغازه ها 

باز حق اعتراض از مردم ما سلب شد

باز راه قانونی به بیراهه ها جلب شد

باز دیدم شهر شیون میکتدازاین درد

باز در سینه مردم بجا مانده آه سرد

یک عده منافق باسلطنت طلبهای پست 

آتش زدن اموال مردمان راباحال مست

آنهاییکه میزدند مردم را باچماق وسنگ 

یا که مردم را زدند با گلوله های تفنگ

بجز دشمن چه کسی اینگونه رفتارمیکند

بجز دشمن چه کسی زشتی کردار میکند

چه کسی حقوق مردم راچنین پایمال کند

چه کسی حقوق مردم را خرج آمال کند

خواستندرخسار مردم را همه گلگون کنند

چشم ها را به بهای نا چیزی پرخون کنند

که شدند رسوا دوباره دشمنان ما چنین

با پیام رهبری فتنه آشکار شد در کمین 

رهبرم باز خویش را خرج این دولت نمود

گرد و خاک فتنه را باز از رخ ایران زدود

مردم هم تا فهمیدن از ماجرای دشمنان

  جدا کردن صف خود را صفوف آنان 

فتنه اینبار ازتمامی جهات آماده پیکار ود

دشمنان صف بسته بودن با تمامی وجود 

 خواستن اینبار ویران کنند این کشور را 

به بهانه ی گرانی بزنند شراره باز برجانها

خواستند معرکه گیری بکنند شورشگران 

تا بگیرندآسایش و امنیت شهروندان

مردم ما اگر وضعیت اقتصاد نالان هستند

اما گوش به فرمان حیدر دوران هستند 

مردم ناراضی اندازوضع بد این اقتصاد   

از عملکرد دولت با اینهمه فقر و فساد 

  مردم دارند سوال از رفتار دولتمردان

که چرا نامحرم اند با تمامی مردمان

اینهمه فتنه که از نا عدالتی شد پدید

دولت چرا نداردبجز برجام طرح جدید

چند سال است کشور را برده بسوی نابودی

هم وغمش شده ورودزنان به ورزشگاه آزادی

چرا دولت گوش به فرمان ولایت نبوده تاحالا

چرا بخاطر برجام نمیدهد جواب این سوالها

چرا اینگونه تورم را نموده اند رها 

چرا هیچگاه نداشتن برای این دردها دوا

حاصل اینهمه بی مبالاتی هاشد چنین 

که دوباره فتنه ای آید پدید از راه کین

مردم گرچه ساکتند اما اعتراض دارند

که چرا جوانان آنها هنوز هم بی کارند

دولت بایدفکری برحال گرانی بکند

توجهی به غم و درد پنهانی بکند 

بایدمحرومیت راازچهره هادورکند

باید خود را آماده در مسیرظهور کند

بایدقدرشناس رهبروسکوت ملت باشد

باید در فکر دوری از ننگ و ذلت باشد

باید رو راست باشند با این مردمان  

مردمانی که نمونه هستن در کل جهان 

حق این مردم نبوده فقر ودرد

که کشند از سینه ها صد آه سرد

مردمی که با ولایت بارهاعهد بستن

در سختی ها عهد خودرا نشکستن

بازهم سیدعلی بود که شد سپر بلا 

برای حفظ ایران بارها شکسته بیصدا

بارها آتش فتنه ها را خاموش کرده 

بارها تهمت های ناصواب را گوش کرده 

بارها بر تن نموده ردای غصه ها را 

بدون آنکه به کسی بگوید این ماجرا 

جان علیا فدای این کشور و رهبرباد

که امام زمان ازوجود رهبر وده شاد

شاعر حماسی سرا : #علی_سرابی_یاقوند



:: موضوعات مرتبط: فرهنگی , سیاست , اقتصاد , عکس , , ,
:: برچسب‌ها: اغتشاشات , فتنه , آشوبگران , آمریکا , شعر جدید , ادبیات ,
:: بازدید از این مطلب : 588
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : شنبه 2 آذر 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی سرابی یاقوند (علیا)

 

 



:: موضوعات مرتبط: اقتصاد , عکس , ,
:: برچسب‌ها: خوزستان , دانلودعکس جدید , تصاویرزیبا , منظره های طبیعی , منابع آبی , سددز ,
:: بازدید از این مطلب : 942
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : جمعه 5 تير 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی سرابی یاقوند (علیا)

آقا معلم، سلام!   

یادت هست روزی به تو گفتم چندی است

نوار سبز امامزاد   برانگشت درختان شهرمان نمی رقصد!تو خندیدی و گفتی 

 

پیش از این، رودخانه بزرگ، گله ها بزرگ و فراخنای پیشانی مردان بزرگ بود ولی در شهر، در این شهر، گله داری ممنوع است!

آن روز منظورت را نفهمیدم سالها از آن روز می گذرد

و تو نیستی اینجا بی تو ملالی نیست معلم جدیدمی گویند

شهر بی نامتو،«زیباسازی»شده اساست   

شهردار هر روز با وسواس چکمه هایش را واکس می زند

روی میزش نوشته بال فرشته موجود ااست   

حالا می فهمم قصه ای را که برایم گفتی.

بعدازتو برای رضایت لبخندکدخدا    زمین هایمان را گرفتند؛

به بها ؟؟ نه! !! به بهانه ای؛ "چاه نفت می زنیم

 “برایتان جاده“ و شهرک می سازیم" تصفیه خانه آب میزنیم

زمین هایمان را دادیم ولی گله هایمان را نگه داشتیم؛ و با یک پاله دوغ خوش بودیم

شهر اما بزرگ تر شد و مرتع ما کوچک و کوچک تر ..

دروغ و خشکسالی تا در خنکای صبح چراگاه رخنه کرد؛ به ناچار گله ها را فروختیم و خانه ای در شهر آشنای غریب خود خریدیم

امامزاده هایمان کو، درختان مان کو  

روبان سبز امامزاده بر درختان مان کو؟!

بجای نوار سبز امامزاده هایمان بستندبردستهایشان

روبان قرمزی وسبزوگاهی بنفش

 شاید به یاد تو – بایدبر گلوی درختان بندیم شال مشکی را

 و ما غیرتمان را با گله هایمان فروختیم چرا که به ما گفته اند در شهر، گله داری ممنوع است!

 علی سرابی یاقوند(علیا)  

www.Kezermi.com      

  



:: موضوعات مرتبط: فرهنگی , سیاست , اقتصاد , , تاریخ , باستان شناسی , دفاع مقدس , , ورزش , ,
:: برچسب‌ها: توافق لوزان , شهدای هسته ایی , بحران آب , پل آبرو , دلنوشته ایی به رنگ خون دل , حرف تنهایی ,
:: بازدید از این مطلب : 775
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : چهار شنبه 27 خرداد 1394 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد