تصاویر انتخابی

به یاد نادر طالب زاده

فرهنگی

 

روئین تن رسانه بود در جبهه فرهنگی 

 آشنا به زمانه بود در جبهه فرهنگی 

لباس احرام او دفاع از شهیدان بود 

در طواف عاشقی ذکر لبش قرآن بود

✍ علی_سرابی_یاقوند

نادر طالب‌زاده چه زیبا پر کشید 

طالب پرواز بود در راه عشق و شهید 

عاشقی از جنس نور در مکتب ولایت 

دلباخته ولی بود در مسیر امامت 

تا آخرین لحظه ی عمر ثابت قدم ماند 

درس جهاد و عشق را با شور و شوق می خواند

در امواج حوادث چون کوه استوار بود 

هراس از دشمن نداشت آماده پیکار بود

چون موج می خروشید بر دشمنان ایران 

با سلاح رسانه با قلبی پر از ایمان

در راه مهدویت نداشت آرام و قرار 

همیشه چشم براه بود در جاده انتظار

معلم اخلاق بود مروج صداقت 

اهل وفا داری بود در عهد و در رفاقت

معلم اخلاق بود و مروج صداقت 

اهل وفاداری بود در پیمان رفاقت

‏ علی_سرابی_یاقوند 

 

 

آسیب شناسی حجاب

فرهنگی دلنوشته های زیبا

حرف دل 

مشکلات جامعه ما از آنجایی شروع شده که بین قوانین اجتماعی و قوانین اسلامی جدایی انداختند 

به بچه ها نحوه عبور از محل عابر پیاده را یاد دادیم تا در بزرگسالی قانونمند باشند ولی هرگز به آنهایاد ندادیم داشتن و رعایت حجاب یک قانون اجتماعی برگرفته از قوانین الهی ست و عبور از آنها ممنوع بوده و حتی نمی توان با احتیاط از آن جاده عبور کرد .

 

اگر از همان ابتدا بین حجاب اجباری و حجاب اسلامی خط فاصله کشیده نمی شد و هردو را یک قانون میپنداشتیم 

اگر رعایت قوانین اسلامی به اندازه همان قانون اجتماعی عبور از چراغ قرمز اهمیت داشت و نهادینه می شد 

اگر عواقب قانون گریزی را از بچگی در جامعه رواج می دادیم و مسائل مذهبی را هم قانون میپنداشتیم 

اگر مادران دیروز فرزندان امروز را با آداب قانونمند شدن آشنا و بزرگ می کردند 

اگر دولتها بجای امر و نهی کردن ها نگاهی بر واردات اجناس و کالاهای آرایشی داشتند 

 

اگر بجای ترویج جناح بازی ها انسانیت و آزاده زیستی را در کردارشان نمایان می کردند 

اگر مبلغان دینی کردار و گفتارشان در مساجد و معابر یکسان بود 

 امروز شاهد ناهنجاری های دینی نمی شدیم .

امروز شاهد ریختن خون جوانان باغیرت نبودیم 

نه در زیرساخت های اقتصادی موفق بودیم نه در نهادینه کردن قوانین .

 

فقط در بزرگسالی می خواهیم قانونمندباشیم .

 

✍ علی_سرابي_یاقوند 

 

دلنوشته برای روز معلم

دلنوشته های زیبا

دلنوشته

 

به بهانه روز معلم 

 

کتاب خاطراتم را باز می کنم 

دوباره صفحه های دلم را یکی یکی ورق می زنم و هوای سنگین دلتنگی بر جانم نقش می بندد ‌

دوباره کتاب و دفترم لبریز می شود از طعم سارا انار دارد ای کاش باز هم آن مرد در باران بیاید و برای بی‏رمقی دستاها و بی حسی پاهایم سبد سبد نان و کره مهربانی بیاورد .

یا نه اصلاً دستم را بگیر تا از کوچه باغ عشق و محبت و سادگی از سفره کوکب خانم توشه‏ای بردارم و با هم به آغل حسنک سری بزنیم و بشنوم صدای حیوانات زبان بسته را که داد میزنند من گرسنه ‏ام حسنک کجایی؟ 

دوست دارم بروم بر سایه سار درختان تکیه کنم تا روباه نتواند پنیر را با حیله از زاغ بگیرد ‌ می‏خواهم تصمیم کبری بگیرم تا مشعل ریزعلی را همیشه روشن نگهدارم تا چوپان دروغگو در تاریکی افکار مردم فریبی نکند تا در گذشت زمان فراموش نکنم :

بابا جان داد تا نان بیاورد .

بابا جان داد تا مقابل دشمنان سر تعظیم فرود نیاورم 

بابا جان داد تا صداقت و برادری گم نشود 

بابا جان داد تا درخت پایداری،خشک نشود 

بابا جان داد تا وقتی آن مرد آمد شرمنده نگاه او نشویم .

آری بابا جان داد تا جان ها بماند.

هنوز هم روشن و جاریست. کام جانمان و تشنه زلال معرفت است. آن روز که ما لوح سفید دلمان را به امانت به تو ای معلم عزیز سپرده بودیم در قلب های ما مشعل هدایت و ایمان را افروختی و مشام ما را با عطر یقین و معنویت معطر ساختی الهی همیشه نام و یادت گرامی و پاینده باد...

 

دوستدارشمامعلم گرانقدر

✍ علی_سرابي_یاقوند 

 

 

روزمعلم بر معلمان عزیز گرامی باد..‌ 

شعرطنز کارگری و حقوق بگیران

فرهنگی دلنوشته های زیبا ادبیات کهن

طنزسیاسی

 

الا یا ایها الساطور قصابی بگو از قلوه و دلها 

خرید آسان بوده باقسط ولی افتاد مشکل ها

چه بوی آبگوشتی آید از آن کاشانه در هر ماه 

چه آبی گشت روان از لب که آمدسوی محفل ها

برو افزون کن سرمایه در این دنیای رنگارنگ

که با مدارک تحصیلی بجز غم نیست حاصل ها

میان سفره خالی چه سود بشقاب،و چندکاسه

وقتی دیس برنجی نیست چه کار آید به چنگال ها

چه شبها در میان خواب که میبینم باچند حوری

به ترکیه کنم پرواز می روم لب ساحل ها

ولی صبح با صدای زنگ سریع بیدار شوم از خواب 

روم سوی میدان کار شبیه شکسته بال ها 

چه دنیای عجیبی که یکی در قصر یکی درحصر

یکی سرگرمیش غصه ، یکی مشغول با ریمل ها

چه ابروهایی از مردان که ریخته شد روی زمین

با موهایی که غرق شدند میان دریای ‍ژل ها

چقدر دیدم که یک عده همیشه شنگول و شادند

ولی پشتک زند پشه درون جیب شاغل ها 

ندارد حال خوش علیا با این بازار نیرنگی 

که در رنج بوده پاکدامن در آسایش اند قاتل ها 

 علی سرابي یاقوند 

 

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 48 صفحه بعد

درباره ما

به وب سایت لر پرس ✋ خوش ✋ آمدید قوم لر یکی از سربلندترین اقوام ایرانی است که نقش بی بدیلی در ساختن تمدن ایرانی ایفا کرده است.مردمان لرزبان در کشورهای ایران-عراق-سوریه-چین-عمان -ترکیه- روسیه و افغانستان زندگی می کنند. لرزبان ایران در جنوب غرب کشور و در امتداد کوههای سر به فلک کشیده زاگرس سکونت دارند.لرستان پشتکوه یا ایلام امروزی از دیر باز یکی از اصلی ترین سکونتگاههای قوم لرمحسوب می شده و می شود.

جستجو

تصاویر منتخب

آرشیو

نويسندگان

لینک دوستان

اشعار لری

شبکیا اجتماعی

موضوعات

 

پایگاه تحلیلی خبری لرپرس

ارائه اخبار وتحلیل های جامع _ معرفی قوم لر _ارسال آهنگ ها و دکلمه های قدیم و جدید_ معرفی جاذبه های طبیعی باستانی گردشگری